ایران آبستن پسامدرنیته است

من به جای این شیرسنگی (تصویر را نگاه کنید) درد می کشم.
درد بلاتکلیفی.
درد بی هویتی.
درد تعلیق.

اما درد؛ زایشی در پی دارد…
تنگی‌ و سیاهی پیله؛ پروانه ای نهفته دارد…

____________

آنچه که این روزها در خیابان های ایران؛ رقم زده می شود؛ نه عرصه قدرت نمایی عشاق کسی است نه مجال نفرت پراکنی مخالفین کسی.

درد زایمان است که در خیابان ها به رنگ خون و بوی دود و خاطره محو جوانانی که پرپر می شوند؛ دیده می شود.

ایران آبستن «پسا مدرنیته» است.

____________

ایران دهه پنجاه- هوشمندانه و فراتر از زمان خود- شاهد فروغ معماری پست-مدرنی بود که انقلاب و جنگ و سپس دشمن و سپس جنگ و سپس دشمن و سپس جنگ و سپس دشمن و این دور بی پایان؛ آن را مضمحل کرد.

ادارات برق تهران به خط سیحون؛ وزارت خانه ها به خط فرمانفرمائیان؛ کانون پرورش فکری کودکان به خط کامران دیبا؛ تئاتر شهر به خط سردار افخم و یادمان میدان آزادی به خط امانت و …‌ جایشان را دادند به خزعبلات شبهه مدرنی که برج میلاد بهترین نماینده آنها است.

____________

تاریخ تمدن شاهد این مدعاست که هیچ چیز جلودار «خواست جمعی» نیست و معماران ایران آینده نیز؛ باید از هم اکنون در تلاش ادامه راه اسلاف خود باشند در آفرینش معماری و شهرهای آینده.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *